ماه گذشته هنگامی که خبر کشتهشدن 10کمکرسان در استان دوردست بدخشان منتشر شد، همه شگفتزده شدند. طالبان مسئولیت این اقدام را پذیرفت، گزارشگران شرح حالی کامل از قربانیان ارائه دادند و اتباع خارجی در سراسر افغانستان به وحشت افتادند. اما آنچه بیش از هر چیز گروههای کمکرسان را متعجب میکرد عدمهمخوانی این اتفاق با نشانههای موجود بود چون در ماههای اخیر همکاری طالبان و گروههای کمکرسان در حال افزایش بود و کشتار عمدی کمکرسانان بسیار کاهش یافته بود.
گروههای کمکرسان همواره مجبور بودهاند تعادل شکننده رعایت فاصله با طالبان و همکاری با آنها را حفظ کنند. نیروهای کمکرسان در قلمرو تحت کنترل نیروهای شبهنظامی که این روزها مساحت قابلتوجهی از افغانستان را در برمیگیرد، خدمات خود را ارائه میکنند. اما این اواخر، همکاری یادشده افزایش یافته و حتی گرمتر و شفافتر هم شده است. گروههای کمکرسان به خاطر حفظ امنیتشان با طالبان مذاکره میکنند و حتی در موردی هم از سرکرده آنها، ملاعمر، مجوز کتبی گرفتهاند.
اگرچه کشتار اخیر امدادرسانان خارجی در افغانستان شکافی در همکاری میان گروههای امدادرسان و طالبان ایجاد کرده اما بهطور کلی امنیت نیروهای کمکرسان در پناه موافقتنامهها و تفاهمنامهها بهبود یافته است. نیکلی، مدیر دفتر امنیت سازمانهای غیردولتی افغان (سازمانی که در مورد امنیت به گروههای کمکرسان مشاوره میدهد) میگوید: هیچ مبارزه سازمانیافتهای از سوی نیروهای شبهنظامی متوجه سازمانهای غیردولتی نیست؛ بسیاری در این زمینه با او موافق هستند چون اگر چنین مبارزهای وجود داشت، گروههای کمکرسان اینقدر به طالبان نزدیک نمیشدند.
طبق گفته لورنت سیلارد، مدیر آژانس هماهنگکننده کمکرسانی به افغانستان، هدف از این همکاری، حفظ امنیت کمکرسانان و ماموریت آنهاست. او گفت: هر هفته 10، 15 یا 20نفر از کارکنان سازمانهای غیردولتی ربوده میشوند؛ بنابراین میتوان حدس زد که تعداد زیادی سازمان غیردولتی با طالبان تماس دارند. طالبان عمدتا در راروی سازمانهای غیردولتی گشوده است اما اشراری که از خارج آمدهاند از جمله از چچن، عربستان و ازبکستان، هنگامی که خارجیها را گیر میاندازند بسیار خشنتر عمل میکنند.
گروههای کمکرسان مشهور، ازجمله سازمان پزشکان بدون مرز، همگی به خاطر امنیتشان با طالبان مذاکره کردهاند. این اواخر هم قدرت نسبی و سازماندهی طالبان این کار را سهلتر کرده است. میشل هافمن، نماینده سازمان پزشکان بدون مرز در افغانستان، در مصاحبهای میگوید که بهمنظور استقرار مجدد سازمان در افغانستان، بین ماههای مارس و می2009 با فرماندهان طالبان در سلسله مراتب فرماندهی رو در رو ملاقات کرده است. پزشکان بدون مرز بعد از آنکه 5نفر از کارکنانشان در سال2004 به قتل رسیدند از افغانستان بیرون آمد. او میگوید: سلسله مراتب فرماندهی طالبان در سال2010 منسجمتر از سال2004 است؛ آن زمان بسیار غیرمنسجم بود، به همین خاطر است که هماکنون انعقاد توافقنامه با طالبان راحتتر است.
آنچه در توافقنامه آمده سری است، اما آنچه مسلم است سازمان پزشکان بدون مرز هماکنون در مناطق تحت کنترل طالبان مادامی که نیروهایش به نحو مشخص از نظامیان ناتو قابل شناسایی باشند اجازه فعالیت دارد. درمجموع، همه نیروهای این سازمان جلیقههایی خاص میپوشند که علامت سازمان در جلو و عقب آن نقش بستهاست.
هماکنون 2گروه ناشناس در جنوب و شرق افغانستان در حال کشمکش برای واکسیناسیون فلج اطفال هستند. این کار با هدایت یونیسف و سازمان بهداشت جهانی انجام میشود که البته هم طالبان و هم حکومت مرکزی حامد کرزی با آنها همکاری میکنند.
واکسیناسیون در افغانستان در گذشته با مقاومتهای جدی در میان قبایل سنتی روبهرو میشد. اما هماکنون- به نقل از والاستریت ژورنال در ژانویه گذشته- داوطلبان واکسیناسیون نامهای را همراه خود دارند که ملا عمر، رهبر طالبان، آن را امضا کرده و واکسیناسیون را به رسمیت شناخته است.
کمیته بینالمللی صلیب سرخ طبق گفته سخنگویش، در مذاکرات نقش میانجی را ایفا کرده است. مقاله وال استریت ژورنال عمق این همکاری را به خوبی نشان میدهد؛ «نیروهای صلیب سرخ با هماهنگی طالبان تقریبا هر روز از مناطق تحت کنترل نیروهای ضددولتی عبور میکنند. این نهاد کانالهای ارتباطی ایجاد کرده است که به آن امکان میدهد پاسخ درخواستهایش را در عرض چند ساعت از فرماندهی ارشد طالبان دریافت کند».
درک فرانس، رئیس سازمان امداد مسیحی که نیروهایش ماه گذشته کشته شدند، میگوید که سازمانش روشی متفاوت را در پیش گرفته و براساس آن عمدتا با مقامات محلی و ریشسفیدان در روستاها مذاکره میکند. سازمان امداد مسیحی از سال1966 در افغانستان حضور داشته و راهبردش را در طول این سالها ارتقا داده است. فرانس ضمن مرور خاطراتش میگوید: هنگامی که مجاهدین در دهه1990 بر سر تصاحب کابل میجنگیدند قسمتی از شهر که بیمارستان چشم در آن قرار داشت تحت تسلط یک فرمانده بود اما کارکنان بیمارستان در بخشی از شهر زندگی میکردند که تحت اداره فرماندهی دیگر بود؛ مجاهدین موافقت کردند در زمان معینی از روز آتشبس برقرار باشد تا ما بتوانیم خودمان را به بیمارستان برسانیم.
هنگامی که شاه در قدرت بود، هنگامی که روسها زمام امور را در دست داشتند... و سپس در زمان مجاهدین و دست آخر هم طالبان، ما اینجا بودیم؛ هر کس در قدرت باشد ما با او رابطه خواهیم داشت. فاجعهای که در استان بدخشان اتفاق افتاد ربطی به راهبرد محلی سازمان امدادی مسیحی ندارد بلکه بهخاطر تغییر قدرت محلی بود. اواخر جولای این منطقه از کنترل ناتو خارج شد و به دست طالبان افتاد و دقیقا همان زمان بود که نیروهای این سازمان در منطقه ظاهر شدند. شهر، رئیسی جدید پیدا کرده بود و اثری از نیروهای ائتلاف نبود. آری، آنها در زمانی نابهنگام در محلی نابجا بودند.
مدتها پیش از تراژدی اخیر، روابط کاری گروههای کمکرسان و طالبان مورد قبول همه واقع نمیشد. مناطق مورد مناقشه در هر کجای دنیا را که بنگرید نوعی خاص از سردرگمی در آن میبینید. سازمانهای کمکرسان سعی میکنند بیطرف بمانند و عقیده دارند درصورتی میتوانند وظیفه خود را به خوبی انجام دهند که به هر شکل ممکن سعی کنند طرفدار هیچ گروهی به شمار نیایند؛ این به معنای مذاکره با هر کسی است؛ حتی بدترینها.
آوریل 2010، دولت کرزی صریحترین اقدامش را مبنی بر مخالفت با چنین روندی بهنمایش گذاشت. دولت، تعدادی از کارکنان ایتالیایی و افغانی یک سازمان پزشکی ایتالیایی را که بیمارستانی را در هلمند اداره میکردند با اتهام فعالیتهای تروریستی، کشتار غیرنظامیان در بیمارستان و توطئه ترور فرماندار مواجه ساخت. از آن زمان تاکنون دیگر از این اتهامها خبری نبوده اما به گمان بعضی طرح چنین اتهاماتی دلیلی دیگر داشت. این سازمان ایتالیایی در سال2007 برای آزادسازی یک خبرنگار خارجی با طالبان به مذاکره نشسته بود اما مترجم افغانی این خبرنگار کشته شد.
ائتلاف نیروهای بینالمللی مستقر در افغانستان هم با اینگونه توافقها با طالبان موافق نیست. برای نمونه ارتشهای آمریکا و آلمان برای اعطای کمکهای خود به سازمانهای کمکرسان شرط گذاشتهاند و آنها را ملزم کردهاند که با نیروهای ائتلاف همکاری نزدیکی داشته باشند. سازمان خیریه امدادی کاتولیک اخیرا به خاطر شرایط یاد شده از همکاری نزدیک با ارتش آلمان درخصوص فعالیتهای بازسازی سر باز زده است؛ حتی با وجودآنکه درصورت همکاری، از کمکهایی به ارزش 9/12میلیون دلار برخوردار میشود.
این سازمان خیریه و دیگر گروههای کمکرسان اظهار نگرانی کردهاند که همکاری نزدیک با نیروهای ائتلاف برای به دست آوردن دلها و جذب افکار عمومی، آنها را در ردیف نظامیان قرار خواهد داد؛ یعنی هوادار نیروهای ائتلاف و درنتیجه جانشان به خطر میافتد. گروههای کمکرسان پیش از این مجبور بودند برای آنکه بین آنها و نظامیان خارجی تفاوت قائل شوند به سختی تلاش کنند. هافمن میگوید: هنگام گفتوگو با طالبان به آنها میگویم که با فرماندهان نظامی آمریکایی هم ملاقات دارم. هیچ کس با انتقال محموله دارویی به ارزش 4میلیون دلار به قلمرو آنها مخالف نیست. اما هنگامی که میگویید برای نظارت بر انتقال آن در تمام طول مسیر به کارکنان خارجی نیاز دارید بهسختی میتوانید فرماندهای محلی را قانعسازید که این افراد نظامیان خارجی نیستند.
اگر به صدها سازمان غیردولتی که در افغانستان فعالیت دارند نگاهی بیفکنیم خواهیم دید که مذاکراتشان با طالبان بیشتر غیررسمی و غیرمستقیم است. سیلارد میگوید: مذاکرات در سطح بالا برگزار نمیشود و مقامات بلندپایه طالبان هم در آن شرکت نمیکنند. این مذاکرات همواره مثمرثمر نیست و آنگاه هم که به نتیجه میرسد به خاطر اعتبار بالای سازمان ما و حمایت جامعه از ماموریت آن است.
در واقع کشتار کارکنان سازمان امداد مسیحی صرفا باعث همکاری نزدیکتر نیروهای کمکرسان و طالبان خواهد شد. گروههای کمکرسان در افغانستان کمکم میآموزند که ارتباط با شبهنظامیان مخالف دولت باید مداوم و در سطح محلی باشد و این به معنای توافقنامههای بیشتر، بحثهای بیشتر و ارتباطات بیشتر است. فرانس میگوید: اوضاع در عمل به سرعت تغییر میکند؛ خیالتان به خاطر وجود توافقنامه راحت است اما ناگهان اوضاع تغییر میکند.
فارن پالسی